اشعار زهرا نظری

  • متولد:

غیر نام تو  نمی آید به گوش این روزها  / زهرا نظری

عرش می گرید، زمین لبریز از غم میشود
می وزد از شش جهت غم تا محرم میشود

می درخشد نام تو بر سر در هر خانه ای
سایه ی بالاسر هر کوچه پرچم می شود

غیر نام تو  نمی آید به گوش این روزها 
ذکر هر دلسوخته آه دمادم می شود

چاره ای جز سوختن در روضه هایت نیست آه
پشت صبر از ماتم شش ماهه ات خم می شود

آه از قلب صبور خواهرت وای از غمش
گیسوان دختران وقتی که درهم می شود

این طرف کنج خرابه لاله ای کز کرده است
آن طرف از کاروانت دختری کم می شود

زخم داغ تو به دلها تازگی دارد هنوز 
داغ هر روضه به روی داغ مرهم می شود

524 0 2.65

کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد / زهرا نظری

کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد

روضه‌ات آب حیات است برایم، ای کاش
در دلم تا نفسی هست محرم باشد

آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر
تا سری هست فقط پیش شما خم باشد

مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که
در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد

خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو
خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد

منبع:
http://www.shereheyat.ir/poetry/poems/%D9%85%D8%AD%D9%81%D9%84-%D8%A7%D8%B4%DA%A9
 
2270 0 3.27

مردم از تکرارها، کو اتفاق دیگری  / زهرا نظری

مردم از تکرارها، کو اتفاق دیگری 
ای جرائد رو کنید اخبار داغ دیگری

گرچه در این باغ ها شوق شکفتن مرده است
می رسد فصل شکوفایی به باغ دیگری

روح سرما خورده ام با طعم ها بیگانه است
عشق را باید چشیدن با مذاق دیگری

زیر پایم گرچه در ظاهر زمین محکمی ست
باز افتادم ولی در باتلاق دیگری

شهر روشن نیست با صد چلچراغ اما کسی
می رسد یک روز حتما باچراغ دیگری
1106 0 4

من یک هنرمندم به قول عمه جانم / زهرا نظری

مشغول جاروکردن هال واتاقم
یکدفعه بیتی ناب می آید سراغم

فورا قلم می آورم تاثبت گردد
شعری بگویم از خودم حالا که داغم

احساس می ریزد همیشه از کلامم
دنبال مضمونهایی از وصل و فراقم

این دفتر شعرم کجا مانده دوباره!
ای وای بو می آید از سمت اجاقم!

اصلا فدای تار گیسویم اگر سوخت 
خب در عوض من  شاعری پر طمطراقم

چندین نفر در انتظار سفره و من
در جستجوی قافیه با باغ و راغم

من یک هنرمندم به قول عمه جانم
حتی برای همسرم چشم و چراغم

اما به شوخی! گاه می گوید عزیزم!
من خسته ام از زندگی؛ فکر طلاقم
1967 0 3.5